زیرعنوان: Interaction
نویسنده: یوهان اف. اشنایدر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی




 

در زبان متداول روزمره، کنش متقابل به معنای اعمال، کنش‌ها، فعالیت‌ها و حرکات مرتبط دو یا چند فرد، یا حیوانات یا اشیایی مثل ماشین‎ها است.
این اصطلاح عموماً بیانگر تأثیرگذاری متقابل است. در علوم اجتماعی و انسانی مفهوم «کنش متقابل» یا تعامل کاربردهای ناهمگونی دارد، اگرچه این مفهوم یکی از مضامین اصلی علوم اجتماعی و انسانی است. در آثار جامعه شناختی و روانشناختی، اصطلاح «کنش متقابل» در زمینه‎های زیر به کار می‎رود.

کنش متقابل اجتماعی:

رفتار مرتبط افرادی که از طریق ارتباط بر یکدیگر تأثیر می‎گذارند، کنش متقابل اجتماعی نامیده می‎شود. در آثار و نوشته‎های مربوط به این مبحث، کنش متقابل و ارتباط غالباً به صورت مترادف به کار می‎رود. طبق تعریف واتزلاویک، بِوِن و جکسن (Watzlawick, Beavin and Jackson, 1967) کنش متقابل به معنای توالی متقابل ارتباط‎ها (یعنی پیام‌ها) بین دو یا چند نفر است. اصطلاح «الگوهای کنش متقابل» برای واحدهای پیچیده‎تر ارتباط‎های انسانی به کار می‎رود. گاهی کنش متقابل را ارتباط تعاملی می‎نامند. به گفته‎ی هئر، کنش متقابل به معنای «همه‌ی واژه‌ها، نمادها و ایما و اشاره‎هایی است که اشخاص به کمک آن‎ها به یکدیگر پاسخ می‎دهند» (60.Hare, 1976, P). در روان شناسی اجتماعی (Social Psychology) معاصر ارتباط غیرکلامی (حالات چهره، رد و بدل شدن نگاه‌ها، حرکات بدن، رفتار مکانی، رفتار فرا زبانی و از این قبیل) اهمیت شایانی برای فهم کنش متقابل اجتماعی (Argyle, 1975; Weik, 1985).
در این جا نمی‎خواهیم به تفصیل درباره‎ی نظریه‎های جامعه شناختی و روانشناختی کنش متقابل بحث کنم، اما به نظریه‎ی مبادله‌ی اجتماعی و تعامل گرایی نمادین اشاره‌ای خواهم کرد. نظریه‌ی مبادله (1959 ,Thibaut and Kelley) کنش متقابل اجتماعی را بر اساس پاداش‎ها و هزینه‎ها تبیین می‌کند. نظریه‎ی تیبو- کلی درباره‎ی پیامدهای کنش متقابل عمدتاً با روابط میان دو نفر سروکار دارد، تعامل دونفره (تعامل دوتایی) الگوی اصلی اکثر نظریه‎های کنش متقابل است. اگر مطالعه‌ی تجربی فرایندهای کنش متقابل گروهی را مدنظر قرار دهیم، آن دسته از روش‌های مشاهده که تاکنون بسط یافته‎اند، عملاً از تحلیل تعامل‎های دونفره آغاز می‎شوند. نظریه‌ی تعامل گرایی نمادین (نک. 1969 ,Blumer) نظریه‎ی جامعه شناختی پرنفوذی است که عمدتاً به جرج هربرت مید- جامعه شناسی و فیلسوف- منسوب است. این نظریه و استراتژی پژوهشی مربوط به آن در سال‌های گذشته شاهد نوزایش و شکوفایی دوباره‌ای در روانشناسی اجتماعی بوده است. مفروضات اصلی این نظریه حاکی از این هستند که افراد بر اساس «معنای» حاصل از تعامل‎های اجتماعی دست به عمل می‎زنند. معناها در جریان فرایند بی‌وقفه‌ی تفسیرهایی که افراد درگیر تعامل به عمل می‎آورند، جرح و تعدیل می‎شوند (Blumer, 1969). «خود» نتیجه‎ی تعامل دانسته می‌شود؛ رفتار تعاملی هر فرد را فقط بر اساس کنش‎های دوجانبه‌ی تفسیر میان شرکت کنندگان تعامل و در زمینه‎های معین تاریخی، فرهنگی و وضعیتی می‎توان درک کرد. در روان شناسی اجتماعی اروپایی به تعامل اجتماعی میان اعضای گروه‎های مختلف توجه بیش‌تری می‎شود (رفتار بین گروهی؛ روابط بین گروهی)؛ خصوصاً به نظریه‎ی هویت اجتماعی توجه کنید (Tajfel 1978) که در آن نقش عضویت در گروه و هویت اجتماعی در رفتار بین گروهی و تصور از خویشتن به مضمون اصلی تبدیل شده است.

تحلیل تعامل:

براساس تعریفی که از تعامل دادیم، به معنای جمع آوری، ثبت، تجزیه و تحلیل، و تفسیر نظام‌مند ارتباطات (Communication) است. در اینجا مقصود از ارتباط فقط ارتباط کلامی نیست بلکه ارتباط‌های غیرکلامی را نیز شامل می‌شود. مجموعه‌ای از روش‎های مشاهده (نک. Krüger et al., 1988) و شیوه‎های ثبت و ضبط برای طبقه بندی ارتباط‎های کلامی و غیرکلامی طراحی شده است. طبق جهت گیری‎های قدیمی‌تر، این روش‎ها عمدتاً با کدگذاری تعامل‎های کلامی در روابط دو نفره یا گروه‌های کوچک سر و کار دارند (نک. Hare, 1976).
تحلیل فرایند تعاملی (IPA) که بیلز (Bales, 1950)، یکی از بنیانگذاران پژوهشی درباره‎ی گروه‌های کوچک، طراحی کرده هنوز هم روش اصلی نظام کدگذاری مشاهده‌ای است. این نظام از 12 مقوله تشکیل می‎شود و در پی آشکارساختن الگوهای تعامل در گروه‎های حل مسئله‎ی بدون رهبر است، و این فرایندها را در طول زمان توصیف می‎کند (مراحل تکوین گروه). این مقوله‎ها از الگوی مراحل حل مسئله تبعیت می‌کنند. دو مقوله‌ی اصلی این نظام نشان دهنده‎ی مسائل مربوط به جمع آوری اطلاعات در مرحله‌ی اولیه است (مقوله‌ی 6: جهت را تعیین می‎کند؛ مقوله‎ی 7: جهت را می‎پرسد). مقوله‎ی 5 (ابراز عقیده) و مقوله‎ی 8 (پرسیدن عقیده) به ارزیابی اطلاعات اطلاق می‎شود؛ مقوله‎ی 4 (پیشنهاد می‎دهد) و مقوله‎ی 9 (پیشنهاد می‌خواهد) به مسئله‌ی کنترل مربوط می‌شوند. حوزه‌های بعدی مسئله عبارت است از: تصمیم گیری (مقوله‎ی 3: موافقت می‎کند؛ مقوله‎ی 10: مخالفت می‎کند)، مدیریت تنش (مقوله‎ی 2: تخلیه‎ی تنش؛ مقوله‎ی 11: تنش)، و در مرحله‌ی آخر کنارآمدن با مسائل اجتماعی- عاطفی (مقوله‎ی 1: دوستانه؛ مقوله‎ی 12: غیردوستانه). بسط و پردازش‎های بعدی رویکرد IPA که به نظام جدیدتر Symlog منتهی شد (نظام مشاهده‌ی چندسطحی گروه‌ها)، این مقوله‎ها را به مدل مکانی مأخوذ از تحلیلی عامل و ملاحظه‌ی محتوای پیام ربط می‎دهد (Bales and Cohen 1979). کدگذاری تعامل به شیوه‎ی Symlog امکان توصیف فرایندهای ارتباط در سه سطح را فراهم می‎آورد: سطح رفتار قابل مشاهده‎ی کلامی و غیرکلامی، سطح تصویرهای رد و بدل شده، و سرانجام سطح قضاوت‎های ارزشی که کنشگر از طریق تصویرهای ابرازشده‎ی خویش به دیگران انتقال می‎دهد. سپس این تصویرها را می‎توان به شش سطح نسبت داد (خویشتن، دیگران، گروه، وضعیت، جامعه، تخیل). رفتار مشهود و محتوای ابرازشده در سه بعد مکانی جای می‎گیرد و تفسیر می‌شود (ابعاد: سلطه در برابر اطاعت؛ مثبت در برابر منفی؛ وظیفه‌مداری در برابر ابراز عواطف). داده‌ها، که می‎توان آن‎ها را نیز به کمک برنامه‎های رایانه‌ای پردازش کرد، به صورت نموداری نمایش داده می‎شوند.
نظام کدگذاری تعامل بر مبنای نظریه TEMPO که به آسانی می‎توان آن را آموخت و برای طیف وسیعی از عملکردهای گروهی کاربرد دارد، اخیراً از سوی فیوتورن، کلی و مک‌گرث (Futoran, Kelley and McGrath, 1989) معرفی شده است. اکثر روش‎های مشاهده‌ای که به صورت کتاب یا مقاله به چاپ رسیده از نظام‎های مشاهده‎ی کلاس‌های درس تشکیل شده‎اند (مانند Flanders 1969). در روان درمانی، طیف وسیعی از مفاهیم و روش‎ها وجود دارد که آن‎ها را تشخیص تعاملی می‎نامند. در این چارچوب، رفتار تعاملی از طریق فنون آزمایشگاهی برانگیخته می‌شود (مانند آزمون‌ها، فعالیت‌های مسئله آفرین یا تضادآفرین، وضعیت‎های ایفای نقش) و به کمک نظام‌های کدگذاری تعامل مورد تحلیل قرار می‎گیرد. (McReynolds and Devoge, 1978)

تعامل آماری:

در آمارهای پژوهشی، اصطلاح تعامل به روش تحلیل آماری «تجزیه‌ی عوامل واریانس» مربوط است. در اینجا تعامل یکی از منابع ممکن واریانس دانسته می‎شود، یعنی تفاوت و تنوعی که نتیجه‎ی عملکرد توأم (تعامل) دو یا چند متغیر مستقل است (نک. Kerlinger, 1973).

تعامل‌گرایی:

این اصطلاح به مجموعه نظریه‎هایی اطلاق می‎شود که با اثرهای تعاملی، مثل رابطه‎ی میان ذهن و جسم، فرد و جامعه، و جاندار و محیط سر و کار دارند. مثال‌های زیر این مطلب را روشن می‌کنند. از نظر درور، تعامل گرایی «نظریه‎ی ارتباط میان ذهن و جسم است که تعامل یا علیت دوسویه میان این دو- یعنی تأثیر ذهن روی جسم و تاثیر جسم روی ذهن- را راه حل مسئله‌ی جسمی- روانی قلمداد می‎کند» (142.Drever, 1964,p). در حوزه‎ی روان شناسی تفاوتی و روان شناسی شخصیت مجموعه مقاله‎هایی که اندلر و مگنوسون (Endler and 1976 ,Magnusson) منتشر کردند منجر به بحث و جدل‎های معروف به وضعیت- شخصیت گردید که در جریان این بحث‌ها، تعامل‌گرایی به عنوان مدل مناسب‌تری برای نظریه‌ی شخصیت و پژوهش درباره‎ی شخصیت مورد حمایت قرار می‌گرفت. در این دیدگاه فرض بر این است که رفتار بالفعل با تعامل مستمر و چندسویه میان متغیرهای شخصیتی و متغیرهای وضعیتی تعیین می‌شود (1976 ,.ibid). کنریک و فاندر (1988 ,Kenrick and Funder) بررسی خوش‌بینانه‌ای از این بحث و جدل به عمل آورده‎اند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.